اوضاع خیلی خراب است
تبریک میگویم، حداقل یک کتاب از ژانر توسعهی فردی پیدا شد که چند قدم از جلسههای پرزنت و کلاسهای شرکتهای هرمی بالاتر است. به تعبیر بهتر میتوان این کتاب را در دستهی "ضد خودیاری" طبقهبندی کرد. جفا این است که این کتاب را در کتابفروشیها در کنار "خودت باش دختر" قرار میدهند.
اگر روزی شما را مخیر کنند که بین این جملات یکی را انتخاب کنید: رنج بکشید و با رنجتان بسازید بهتر است، یا اینکه امید به آینده داشته باشید سازندهتر است، کدام را انتخاب میکنید؟
خلاف آنچه روی جلد کتاب آمده است و از عنوانش انتظار میرود کتاب دربارهی رنج است. تصور ما این است که امید به آیندهی بهتر، جهان را به جلو میبرد اما مارک منسن در این کتابش میگوید موتور محرک جهان و انسان، رنج و رابطهی انسان با رنج کشیدن است.
همیشه درپی فرار از رنجها هستیم اما نمیدانیم در پذیرش رنج چه قدرتی نهفته است. اگر بشود کتاب را در چند جمله جمع کرد که قطعا اینطور نیست، آن جمالات اینهاست: زندگی در هیچ زمانی خالی از رنج نیست، پس بیایید بهتر رنج بکشیم تا حال بهتری داشته باشیم.
شاید تصور کنید این کتاب، صرفا خودنویسی و تجربیات یا توهمات خودِ نویسنده است اما باید بگویم در انتهای کتاب، چند صفحه به منابع و مآخذ اختصاص دارد.
با اینکه کتاب غیرداستانی است و مطالب علمی در آن مطرح میشود، اما در فرم و نوع نگارش، نویسنده از شیوهی داستانگویی و روایت استفاده کرده است که خواندن کتاب را راحتتر و فهمش را آسانتر میکند.
بخشی از متن کتاب:
"اساسا ما بیشترین سطح امنیت و بیشترین رفاه را در طول تاریخ داریم؛ اما بازهم بیش از هر زمانی احساس ناامیدی میکنیم. هرچه اوضاع بهتر میشود به نظر میرسد ناامیدتر میشویم. این تناقضِ پیشرفت است. شاید بتوان این مسئله را در قالب حقیقتی تکان دهنده خلاصه کرد: هرچه محل زندگیتان ثروت و امنیتِ بیشتری داشته باشد، احتمال اینکه خودکشی کنید بیشتر است.
اوضاع خیلی خراب است/مارک منسن/ ترجمه سمانه پرهیزگاری/ انتشارات میلکان
درباره این سایت